میلاد سیزدهمین ستاره اسمان نبوی گرامی باد


شیعیان مژده که از پرده برون یار آمد

عسکرى پورنقى مظهر دادار آمد

گشت از کان کرم گوهر پاکى ظاهر

ز صدف آن دُر تابنده به بازار آمد

شد تولد ز سلیل آن مه تابنده حق

سامره از قدمش جنت الانهار آمد

بهر مولود حسن پورنقى از دل عرش

تهنیت باد ز خلاق، جهاندار آمد

با صفات احدى کرد تجلى به جهان

نور چشم على و احمد مختار آمد

نام نیکوش حسن، خوى حسن، روى حسن

باب مهدى زمان کاشف الاسرار آمد

حامى دین محمد (ص) متولد گردید

عسکرى فخر زمن سرور و سالار آمد

فخر ملک دوسرا جان و دل اهل ولا

خسرو هادى عشر رحمت غفار آمد

گشت از مقدم وى باغ ولایت خرم

چون که از گلشن دین آن گل بى خار آمد

خواست حق رحمت خود را برساند بر خلق

صورتى ساخت که با سیرت دادار آمد

نور او نور خدا بود به عالم تابید

روى او شمع هُدى بود شب تار آمد

خُلق غفارى از او خُوى رحیمى ظاهر

مظهر ذات خدا آن گل گلزار آمد

شاعر:قاضی نظام


نویسنده : واحد فرهنگی
تاریخ : سه شنبه 29 دی 1394
زمان : 7:26
27 دیماه 1334 و مردانی از جنس نور


در روز ۲۷ دی ۱۳۳۴ سیدمجتبی نواب صفوی رهبر جمعیت فدائیان اسلام و سه تن از یارانش در میدان تیر لشکر ۲ زرهی تهران به جوخۀ اعدام سپرده شدند.

زمینه‌های شکل‌گیری فدائیان اسلام

بعد از انقلاب مشروطه جو ترور و خشونت علیه جامعه­ ی مذهبی ایران ظهور (مانند آزار و اذیت شیخ­ فضل‌الله نوری) و در دوره­ی رضاشاه این خشونت ­ها علیه جامعه­ ی مذهبی (مانند شهادت آیت­ الله مدرس) شدیدتر شد. با سقوط رضاشاه و روی کار آمدن محمدرضاشاه، احمد کسروی با انتشار کتاب «شیعه‌گری»، ارزش‌های شیعه همانند ائمه معصوم(ع) و پیامبر(ص) و قرآن را به چالش کشید و اسلام را مایه­ ی گمراهی می‌نامید بنابراین نواب صفوی به شبهات طرفداران کسروی پاسخ داده، و به مناظره با کسروی پرداخت، اما نواب دانست که مبارزه ­ی انفرادی هیچ سودی ندارد لذا با «پیشنهاد حاج ­سراج انصاری و  هم­کاری آقایان شیخ­ قاسم اسلامی و شیخ مهدی شریعتمداری و دیگر فضلاء جمعیت مبارزه با بی­ دینی را تشکیل داد.» در مقابل کسروی، نواب صفوی را به گروه رزمندگان (که طرفدار عقاید کسروی و مجهز به سلاح سرد بودند) تهدید کرد. در ادامه نواب صفوی جمعیت مبارزه با بی‌دینی (مبارزه فقط با قلم و زبان) را کافی نمی­داند و مشی مسلحانه را بر آن ­افزود و تشکیلاتی ایدئولوژیک و فدایی را خواستار شد و در اوایل اسفند سال 1324هـ.ش «نخستین اعلامیه را به­ عنوان «دین و انتقام» منتشر و موجودیت فدائیان اسلام را اعلام نمود.
در مورد تعداد اعضای فدائیان اسلام فهرستی بیش از صد نفر در اسناد بجای مانده از شهربانی رژیم‌ شاهی گزارش شده، که ترکیبی از جمعیت فدائیان اسلام، جمعیت مسلمانان مجاهد مذهب جعفری، جمعیت (کمیته) انتقام هستند. اما اعضای اصلی فدائیان اسلام سیدحسین امامی، سیدعبدالحسین واحدی، خلیل طهماسبی، سیدمحمود واحدی، سید علی­محمد امامی به رهبری نواب صفوی است. نشان شناسایی آنها پرچم سبز رنگ با سه هلال ماه که در ان نوشته شده بود «لا اله الا الله، محمد رسول­الله، علی ولی‌الله» است.

 

 

فدائیان اسلام گروهی بودند که در اردیبهشت 1324 با رد اندیشه­های کسروی و با رهبری نواب صفوی شروع به فعالیت کردند و برای رسیدن به هدف خود یعنی برپایی حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلام به اقداماتی از جمله ترور کسروی، هژیر، رزم­آرا، و مانند اینها دست زدند که خیلی از این اقدامات را با هماهنگی با آیت‌الله کاشانی انجام دادند تا جایی که خارجیان رهبر آنها را اغلب کاشانی می‌دانستند.

سرانجام در ساعت سه و نیم بعدازظهر روز دوم آذرماه ۱۳۳۴ به دنبال ترور نافرجام حسین علاء، سیدمجتبی نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام به همراه دو تن دیگر از اعضای این گروه بازداشت شدند. روزنامه اطلاعات فردای آن روز در خبری نوشت: «بعد از حادثۀ سوءقصد علیه جان نخست‌وزیر در مسجد شاه و دستگیری مظفرعلی ذوالقدر ضارب، مشارالیه در بازجویی‌های اولیه اظهار داشت که نواب صفوی دستور اجرای ترور نخست‌وزیر را در اختیار من گذاشته است. علاوه بر این اعتراف از ظواهر امر و طرز صحبت کردن ضارب و شعارهایی که بعد از حادثه داده بود و همچنین گفتن اذان و الله اکبر بعد از حمله به آقای علاء چنین بر مامورین روشن شد که مظفرعلی به تحریک جمعیت فدائیان اسلام که در سال‌های اخیر پنج مرتبه مرتکب سوءقصد علیه جان زمامداران وقت شده‌اند، اقدام به سوءقصد و شلیک گلوله به سوی آقای علاء نموده است و بالنتیجه مقامات انتظامی چه شهربانی و چه فرماندار نظامی مصمم شدند که رهبر این جمعیت را که بعد از وقوع حادثه مخفی شده بود، بازداشت نمایند.»

 

اینچنین بود که اعضای موثر جمعیت فدائیان اسلام بازداشت شده و به زندان افتادند و کمتر از دو ماه بعد در روز ۲۶ دی‌ماه ۱۳۳۴ در پی برگزاری جلسۀ دادگاه، نواب صفوی و سه تن از یارانش به نام‌های خلیل طهماسبی، سیدمحمد واحدی و مظفرعلی ذوالقدر به اعدام محکوم شدند. دادگاه تجدیدنظر هم همان روز برگزار شد. به دنبال تثبیت حکم اعدام برای هر چهار نفر، سحرگاه روز ۲۷ دی‌ماه ۱۳۳۴، سیدمجتبی نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام بعد از ۱۰ سال مبارزۀ بی‌وقفه، در سن ۳۱ سالگی به همراه سه یار دیگرش در میدان تیر لشکر ۲ زرهی تهران تیرباران شدند. پیکر نواب ابتدا در مسگرآباد تهران دفن شد اما بعد از مدتی به قبرستان وادی‌السلام قم انتقال یافت.

و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی فدائیان اسلام در قالب سه شاخه به فعالیت خود ادامه دادند: «شاخه­ ی اول؛ «فدائیان بنیانگذاران» به سرپرستی ابوالقاسم رفیعی، در چند سال اول انقلاب فعال بود. شاخه­ ی دوم؛ «فدائیان اسلام بعد از انقلاب به سرپرستی حجة­الاسلام خلخالی است و مقر اصلی آن در باشگاه افسران تهران بود که با سلب مسئولیت قضایی خلخالی منحل گردید. شاخه­ ی سوم؛ «وفاداران شهید نواب صفوی» را تشکیل دادند بعد از انقلاب به فعالیت سیاسی پرداختند و نشریه­ ی «منشور برادری» را که در دوران نواب صفوی فعالیت داشت به راه انداختند و منتشر کردند


نویسنده : واحد فرهنگی
تاریخ : شنبه 26 دی 1394
زمان : 23:11
26 دی ماه سالروز فرار شاه معدوم


26 دي ماه سال 1357 سالروز فرار شاه از ايران است؛ فراري که دفتر سلطنت پهلويها و زندگي مردم ايران زير سلطه قدرتهاي استکباري جهان را براي هميشه فرو بست. اين نخستين باري نبود که شاه فرار را بر قرار ترجيح مي‌  داداما اگر در سال 1332 با کودتايي سياه، امريکا مهره دست نشانده خود را به کرسي حکومت بازگرداند در سال 57 ديگر نه جامعه پذيراي سلطنت بود و نه شاه توان رويارويي با موج خروشان انقلابيوني را داشت که به رهبري حضرت امام خميني (ره) خواستار برپايي نظام سياسي نويني بر مبناي احکام و قوانين اسلامي بودند. فرار شاه آغاز فصلي جديد در حيات سياسي، اجتماعي، فرهنگي جامعه ايراني بود. 

اما حقیقتی از زبان تاریخ

 

شاه كه در مورد خروج از كشور دچار تردید شده یود به آنتونی پارسونز سفیر انگلستان گفت كه سه راه بیشتر ندارد یا با زور مردم را سركوب كند (سیاست مشت اهنین)، یا به یكی از پایگاههای نیروی دریایی برود تا ارتش مردم را سركوب نماید و یا مملكت را به حال خود رها كند و برود وسفیر انگلیس گفت كه اگر شاه برای مدتی از كشورخارج شود، شانس آنرا خواهد داشت كه پس از مدتی به كشور وحكومت بازگردد .

 

 شاه كه به كلی درمانده شده بود در ملاقات خود با سالیوان از او می پرسد كه آمریكا از او چه میخواهد و سالیوان پاسخ میدهد كه شاه باید از كشور خارج شود و شاه در كمال عجز و درماندگی در مورد زمان خروج می پرسد كه البته سفیر در این مورد دستوری نداشت .

 

شاه می خواست به آمریكا برود ولی از موضع سران این كشور در مورد خودش اطمینان نداشت البته چند روز بعد سالیوان مامور شد كه شاه را به آمریكا دعوت كند، البته چون ایران برای آمریكا بسیار حائز اهمیت بود و آمریكا قصد داشت در صورت امكان با حكومت جدید ایران نیز روابط خوبی داشته باشد، قرار بر این شد كه شاه بدون سر و صدا و استقبال رسمی و به تعبیر دیگر از در پشتی وارد آمریكا شود . شاه در كتاب پاسخ به تاریخ از قول یكی از سران نظامی كه دستگیر و اعدام شده است گفته بود كه آمریكایی ها شاه را مانند یك موش مرده از مملكت بیرون انداحتند.

 

فرح كه در اواخر دوران رژیم در بیشتر تصمیم گیریها شركت داشت به شاه پیشنهاد می كند كه شاه از كشور خارج شود و فرح بماند و ریاست شورای سلطنت را بر عهده بگیرد كه شاه نپذیرفت .

 

ارتش ایران در زمان محمدرضا شاه فرمانبر بی چون چرای شاه بود و وابستگی شدیدی به او داشت و در آن زمان تنها گروهی كه با خروج شاه از كشور مخالف بود ارتش و فرماندهان بلند پایه آن بود و امرای ارتش با شنیدن تصمیم شاه مبنی بر خارج شدن از كشور روحیه خود را به شدت باختند.

 

شاه پس از صحبت با برژینسكی و سالیوان و عدم دریافت پاسخ مناسب  و قابل درك از سیاست امریكا در قبال خود، به این نتیجه رسید كه آمریكائیان در آن اوضاع فقط میخواستند كه شاه برود.البته شاه اعتراضهای داخلی را نتیجه دسیسه خارجی بویژه انگلیس و آمریكا می دانست. مقامات آمریكا عدم توسل به زور جهت فرونشاندن تظاهرات واعتصابات را از طرف شاه یكی از دلایل مهم سقوط او می دانستند كه بعد  از كشتار 17 شهریور اتفاق افتاد.هایزر از طرف كارتر مامور شد تا در مرحله اول مقدمات خروج شاه را فراهم كند و سپس ارتش را آماده نماید تا در صورت عدم موفقیت بختیار دست به كودتا بزند.

 

امام در تاریخ 23/10/57در پیامی به مردم و ارتش هشدار داد  كه مراقب توطئه های دشمن باشند و از ارتشی ها خواست كه به مردم بپیوندند  وبا مردم برادرانه رفتار كنند این پیام باعث شد كه مردم در تظاهرات فردای آنروز ارتش را گلباران نمایند و نظامیان نیز عكس امام را بر كامیونهای خود نصب نمایند هایزر در این باره گفت با پیام امام  مردم با سلاح عشق ومهربانی به ارتش حمله كردند .

 

شاه جهت خروج از ایران لحظه شماری می كرد و فقط منتظر رای اعتماد مجلسین به بختیار بود.

 

خروج شاه از كشور

 

قبل از شاه، خانواده  سلطنتی خروج را شروع كردند، ملكه مادر و اشرف به كالیفرنیا رفتند،  فریده دیبا،  لیلا پهلوی وعلرضا نیز در 25 دیماه از كشور خارج شدند . شاه خیال داشت مستقیم به كالیفرنیا وارد شود ولی با مخالفت آمریكا روبرو شد . تاریخ خروج شاه 27 دیماه مشخص شده بود ولی در غروب 25 دی شاه به بدره ای، فرمانده نیروی زمینی، گفت كه فردا سفر انجام خواهد شد.

 

 محمدرضا، كه در خیالات خود می پنداشت كه احتمالا با انجام یك كودتا خواهد توانست همانند 28 مرداد 1332، پیروزمندانه  به تهران و قدرت بازگردد برنامه سفر به آمریكا را لغو نمود وبرنامه سفر به مصر را طرح ریزی كرد ولی زمانی كه از بازگشت به ایران نا امید شد قرار شد كه پس از چند روز توقف در مصر راهی آمریكا شود .

 

سرانجام صبح روز 26 دیماه، شاه و فرح به فرود گاه مهرآباد رفتند و در آنجا به انتظار بختیار نشستند، بختیار نیز پس از اخذ رای اعتماد از مجلسین، خود را به فرودگاه رساند، دیكتاتور پس از دیدار با نخست وزیر با چشمان گریان همراه با ملكه با هواپیمای شخصی  خود (شهباز) كه شخصا هدایت آنرا بر عهده داشت ایران را برای همیشه ترك نمود.

 

 


نویسنده : واحد فرهنگی
تاریخ : جمعه 25 دی 1394
زمان : 22:48